من و دوستم حنانه داشتیم بازی میکردیم .
حنانه به یکی از تزیینات جشن دست زد وآن را خراب کرد و من هم کنارش بودم.
معلم آمد و فکر کرد من خرابش کردم،من گفتم :من خرابش نکردم،
حنانه خرابش کرد و از بچه ها پرسید:این رو مریم خراب کرده؟ .
گفتند:بله ،بعد به من گفت تو دروغ میگی.من خیلی ناراحت شدم.
ولی من دروغ نگفتم چون امام علی (ع)میفرمایند:هیچ بدی وزشتی بدتر از دروغگویی نیست